زان لحظه کز خدای تو من با خبر شدم،
در کربلای عشق تو من غوطه ور شدم
از قطره قطره شیرکه مادر به من سپرد،
لب ترشدم ولی به تو من تشنه تر شدم
رفتم به هیئتی که پدر دعوتم نمود
عاشق به تو ز مادر و هم از پدر شدم
طعمِ غذای حضرتیَت راحتِ دلم
چون میهمان به سفرهٔ تو مفتخرشدم
در هر قدم به پای عَلَم های اربعین ،
از آتشِ درون به رهت شعله ور شدم
پای پیاده و زِ نجف سوی کربلا،
در شور و حال روضهٔ تو نوحه گر شدم
چای عراق و طعمِ طعامِ عراقیان
با شوقِ شیعیانِ رهت همسفر شدم
چون نخلِ تر، به کوچهٔ نخلانِ گنبدین ،
مبهوتِ حضرَتِین ، هنر در هنر شدم
هرکس قَدَرشده،شده ازخیمه ات حسین؛
من هم ز خیمه گاهِ غمت معتبر شدم
ای حضرتِ شهید در این اربعین ببین ،
کز شیعیانِ منتظِرِ منتَظَر شدم
سروده :رضا جعفری
نظرات کاربران